جدول جو
جدول جو

معنی اساس نامه - جستجوی لغت در جدول جو

اساس نامه
(اَ مَ / مِ)
قانونی که برای ادارۀ یک مجمع یا مجلس تنظیم کنند
لغت نامه دهخدا
اساس نامه
قانونی است که برای اداره یک مجمع یا مجلس تنظیم کنند
تصویری از اساس نامه
تصویر اساس نامه
فرهنگ لغت هوشیار
اساس نامه
((اَ. مِ))
قانونی که برای اداره یک انجمن یا مجلس یا سازمان اجتماعی و سیاسی تنظیم شده باشد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اساسنامه
تصویر اساسنامه
قوانین و شرایطی برای تشکیل شرکت یا حزب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الماس نامه
تصویر الماس نامه
نامه ای که مانند الماس برنده باشد، نامۀ تند و تهدیدآمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افلاس نامه
تصویر افلاس نامه
نامه ای شامل گواهی و امضای چند تن دایر بر افلاس و ورشکستگی کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال نامه
تصویر سال نامه
کتابی که در آن خلاصۀ اخبار و آمار یک ساله را بنویسند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ / مِ)
زنهارنامه. خط امان. نامه ای که در ضمن آن زنهار و امان دهند: مأمون حائر ضحاک را بدو فرستاد تا امان نامۀ او قبول کرد. (تاریخ قم ص 223). مصلحت ما در آن است که پیشدستی کنیم و او را به مکر و حیلت بگیریم... و امان نامۀ امیر قتلغشاه بستانیم. (تاریخ غازانی ص 114)
لغت نامه دهخدا
(اِ مَ / مِ)
نامه ای که در آن گروهی از معتبرین بی چیز شدن و ورشکست شدن شخصی را بنویسند و شهادت دهند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اساسنامه
تصویر اساسنامه
بنیادنامه
فرهنگ لغت هوشیار
شهادت نامه ای که در آن گروهی معتبر ورشکستگی و تهیدستی کسی را گواهی دهند
فرهنگ لغت هوشیار
((~. مِ))
شهادت نامه ای که در آن گروهی معتبر ورشکستگی و تهیدستی کسی را گواهی دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اساسنامه
تصویر اساسنامه
بنیاد نامه
فرهنگ واژه فارسی سره